ابوحنیفه پیشواى فرقه حنفى مىگوید: روزى به خانه جعفربن محمد (امام صادق علیه السلام) رفتم که ایشان را ملاقات کنم. اجازه ملاقات خواستم، ایشان اجازه نداد. در این وقت عدهاى از مردم کوفه آمدند. ایشان به آنها اجازه ملاقات داد. من هم با آنها داخل خانه شدم. چون به محضرش رسیدم، گفتم: فرزند رسول خدا ! بهتر است کسى را به کوفه بفرستید تا مردم را از دشنام اصحاب حضرت محمد صلى الله علیه و آله بازدارید. من بیش از ده هزار نفر را مىدانم که به یاران و اصحاب پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله دشنام مىدهند.
ایشان فرمود: مردم از من قبول نمى کنند.
گفتم: چه کسى از شما نمى پذیرد، شما فرزند پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هستید.
ایشان فرمود: تو یکى از آنها هستى که حرفهاى مرا نمىپذیرى. اکنون بدون اجازه داخل خانه من شدى و بدون اجازه من نشستى و بدون اجازه من شروع به سخن نمودى.
سپس فرمود: شنیدم شما بر مبناى قیاس فتوا مىدهى؟
گفتم: آرى!
ایشان فرمود: واى بر تو! نخستین کسى که در مقابل فرمان خداوند به قیاس گرفتار شد، شیطان بود. آن گاه که خداوند به او دستور داد به آدم سجده کند. گفت: من سجده نمى کنم. زیرا که مرا از آتش آفریدى و آدم را از گل و آتش برتر است. بنابراین با قیاس نمى توان حق را پیدا کرد.
براى اینکه مطلب را خوب بفهمى از تو مىپرسم: اى ابوحنیفه! به نظر شما کشتن کسى به ناحق مهمتر است یا زنا؟
گفتم: کشتن کسى به ناحق.
فرمود: پس چرا براى اثبات قتل، خداوند دو شاهد قرار داده و در زنا چهار شاهد؟ آیا این دو تا را به یکدیگر مىتوان قیاس نمود؟